۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه

کُردستان- بوکان- نالَشکینه- آرامگاه اُستاد آهنگ و آواز و سُخن؛ روانشاد «حَسَن زِیرَک»


کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- روستای هَورامان تخت«ئاوایی هه‌ورامان ته‌خت»



کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا» < - - - > نوسود«نه‌وسود»

گردنه ی «دالانی» با دورنمائی از منطقه‌ی «هانی گرمله» و «کیمنه» و «دربندیخان»
...
مله‌ی «دالانی» وه‌ل دویرنمائیک له گوندی «هانی گەرمەله» و «کیم‌نه» و «دەربەندیخان» 



















Faramarz-Kay Babaei

کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- روستای هَورامان تخت«ئاوایی هه‌ورامان ته‌خت»
بارگاه ارجمند «پیرشالیار»
***
دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی پیرشالیار هورامی و پیوند آن با جهانبینی مُغان و آئین یارسان:
پیرشالیار:
من وەی دەردەوە، من وەی دەردەوە
تا کەی بنالم من وەی دەردەوە
زوان وە لالە و چەم وە پەردەوە
دانەی زەرد تا کەی ها وە گەردەوە
یعنی:
من با این همه درد و رنج تا کی بنالم و لابه کنم، و چشم‌م را به نهانخانه‌ی اسرار بدوزم، این دانه‌ی زرد(دانه‌ی خُدائی در درون هر جانی) تا کی آغشته به تیرگی‌ها باشد.
- - -
در باور مردم هورامان پیرشالیار از پاکان و دیده‌داران روزگار خود بوده است. آنان در پیوند با روایت شفا یافتن "بهارنارخاتون"، دختر شاه بخارا، و ازدواج او با پیر شالیار، سه روز از سال را با عنوان عروسی پیرشالیار(زه‌ماوه‌ندی پیرشالیار) جشن می‌گیرند.
استاد رشید یاسمی و ماموستا مردوخ کردستانی او را از بزرگان مُغان زرتشتی می‌دانند که در قرن پنجم هجری همزمان با شاه خوشین لرستانی می زیسته است.
... و اما دیدگاه بنده در باره‌ی پیرشالیار هورامی؛
جهانبینی مُغان، "سه‌تا‌یکتائی" ست و بُن آفرینش هستی "سه‌پنتا" یا "سه‌پنجی" یا "سه‌گانه" یا "سه‌خانه" یا "یَری‌تَن" یا «سه‌بلی" یا "سه‌ولی" یا "سه‌آکی" یا "سیمرغی" ... است، و این دانه‌ی "سه‌تایکتائی"، اصل و کان همیشه سبزشونده هستی است، و درخت گیتی و زمان با سی شاخه از آن می‌روید. در این جهانبینی، آفرینش یک جشن کیهانی (زه‌ما، سَما) است. آفرینش، در حقیقت، پیوند و عروسی دو ایزد نیروی همیوت یا متضاد با پا در میانی ایزد نیروی "عشق" است. جشن یا زه‌ماوه‌ند پیرشالیار با بهارنارخاتون در حقیقت پیکریابی و تصویری از جشن آفرینش کیهان در این جهانبینی از دانه‌ی "سه‌تایکتائی" یا "سه‌پنتائی" است. مُغان بر این باور بودند که هر جانی نیز روئیده و آفریده شده از این دانه است، زایش هر جانی نیز ادامه‌ی جشن همیشگی هستی است، و در حقیقت نقش و چهره‌ای از آن بُن "سه‌تایکتائی" می‌باشد، و هیچ جانی، هرگز بریده از چنین دانه و بُن و درختی نیست. آنان برای یادآوری چنین پیوستگی با کُلّیت هستی(جم، جانان)، میان بند یا کمربندی سی وسه رشته را به کمر می‌بستند و به آن "زُنّار" می‌گفتند. اما در دوره‌ی ساسانیان، روایتی تنگ نظرانه و رسمی، و آن نیز متاثر از جهانبینی دین مسیحت رسمی شده در امپراتوری روم، به عنوان رقیب امپراتوری ایران، به مردم القا و به نوعی تحمیل می‌شود و همین "زُنّار سی وسه رشته" به "کُستی هفتاد و دو رشته" تَحّول پیدا می‌کند و با این تَحّول و تحریف، اندکی از خاستگاه اصلی خود یا همان جهانبینی مُغان، دور می‌شود. شرایط اقلیمی و کوهستانی در مناطق کُردستان این مجال را می‌دهد تا اصالت خود را در این دوره، و نیز پس از یورش اعراب، بیشتر از بقیه‌ی نقاط ایران نگه دارد.
سی و سه رشته پیکریابی خدای یگانه ایست که به رنگین کمانی سی و سه رنگ تحول می یابد. سی و سه رنگی که در هماهنگی با هم روشنی بخش هستی می‌شوند. در جهانبینی مُغان و آئین یارسان هر پیری در واقع پیکریابی و نمودی از یک رنگ از سی و سه رنگ‌اند. پیر شالیار، یا همان پیر زُنّار بند، پیکریابی اصل میان، نیز چنین بوده است، و تنها یک شخص خاص و تاریخی نبوده است، بلکه یک مقام و نقش در آفرینش رنگین کمان سی و سه رنگ در جهانبینی مُغان بوده است و نقش و نمودی از فروزه‌ی آتشگاه مقدس آفرینش کیهانی می باشد.
پیر شالیار:
ئەو ئایرخانە، ئەو ئایرخانە
بارگەی شام وستن ئەو ئایرخانە
زەردشتش کیاست پەری فەرمانە
بەرگوزیدەش کرد نە روی زەمانە
یعنی:
بارگاە ایزد در آتشکدە فرود آمد. خداوندگار زردشت را برای فرمان خود فرستاد و در روی زمانە برگزیدەش کرد.
- - -
پیر شالیار:
ئایر وارانەن، ئایر وارانەن
یاران، یاوەران، ئایر وارانەن
ئایر دوشمنی گروی خارانەن
ئایر سەرمایەی گرد هەوارەنەن
یعنی:
آتش باران است، ای یاوران اینک آتشباران است، آتش دشمن گروه خواران و دشمنان دین است، آتش سرمایه‌ی همه ییلاق‌هاست.
«شاد و خُرّم و پیروز باشید»




کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- روستای هَورامان تخت«ئاوایی هه‌ورامان ته‌خت»





کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا» < - - - > نوسود«نه‌وسود»

گردشگاه گردنه‌ی دالانی«سەیرانگای دالانی»



















کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا» < - - - > نوسود«نه‌وسود»
گردشگاه گردنه‌ی دالانی در پایان اردیبهشت ماه!
«سەیرانگای مله‌ی دالانی له ئاخر مانگی گولان!»
***
چــــاو-شێركۆ بێكه‌س
- - -

من لێره‌وه‌ چاوم لێیه‌: له‌و چیایه‌..

به‌تووله‌ رێی‌ مه‌یه‌له‌كدا..هێواش..هێواش

كێژێك ئه‌چێت بۆ رێواسان.

من لێره‌وه‌ چاوم لێیه‌: له‌و چیایه‌.

کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- ناحیه‌ی هَورامان«ناوچه‌ی هەورامان»-روستای سلن«ئاوائی سلن»



کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا» < - - - > نوسود«نه‌وسود»
گردشگاه گردنه‌ی دالانی در پایان اردیبهشت ماه!
«سەیرانگای مله‌ی دالانی له ئاخر مانگی گولان!»











Faramarz-Kay Babaei

کُردُستان«کوردستان»- هَورامان«هه‌ورامان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- «ناو»
چشم‌اندازی بر کوهستان شاهو«چاوه‌ندازیک له کویسان شاهوو»
***
کوه شاهو(جایگاه شاه (زبان کردی)
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مختصات: ۳۵°۱۸′ شمالی ۴۶°۱۵′ شرقی
ارتفاع: ۳۳۹۰
مکان: پاوه
رشته‌کوه: رشته کوه زاگرس
شاهو (به کردی شاهو Şaho) بلندترین قله استان کرمانشاه در غرب ایران است. واقع در شمال شرقی شهرستان پاوه قرار گرفته است.

کوه شاهو بخشی از رشته کوه های زاگرس بوده و در مرز دو استان کردستان و استان کرمانشاه و نزدیک به رودخانه سیروان قرار دارد.این کوه از سنگهای آهکی تشکیل یافته و کارستی می‌باشد به همین دلیل حفره و غارهای زیادی بر اثر انحلال همین مواد آهکی در آن بوجود آمده است که غار قوری قلعه و کاوات نمونه‌هایی از آنها می‌باشد. این کوه در محدوده شهرستانهای روانسر، جوانرود و پاوه در استان کرمانشاه واقع شده است ونیز در محدوده شهرستانهای مریوان و کامیاران در استان کردستان واقع شده است .بیشترین ارتفاع این کوه در استان کرمانشاه و در حوالی روستای شمشیر از توابع شهرستان پاوه قرار دارد که در حدود ۳۳۹۰ متر می‌باشد. نزدیکترین شهر به این کوه شهر پاوه است.

این کوه از مهم‌ترین و معروفترین کوه منطقه هورامان در کردستان ایران است. این کوهستان از طبیعت زیبا و دست نخورده‌ای برخوردار است. شاهو در شرق منطقه هورامان قرار دارد و دارای چکادهای معروفی چون زاولی در نزدیکی شهر پاوه و نور در نزدیکی روستای داریان است.

دهها نوع گل و گیاه در ارتفاعات مختلف آن رویش دارند که ازمیان انها می‌توان به چنور، بوژانه، هلاله برم برم، وه‌رکه‌مه‌ر، برزه‌لنگ، از گیاهان خوراکی آویشن کوهی، پیاز، تره، کنگر، پیچک، غاز، قارچ، شنگ، پیژوک، هاله‌کوک، که‌دارای غده‌ای مانند سیب زمینی یا شلغم شیرازی بوده، نینورکه شباهت به ریواس داشته و غیره اشاره کرد. برخی از این گیاهان علوفه‌ای برخی خوراکی برخی معطر و خوشبو و تعدادی سمی و تعدادی نیز دارای خواص درمانی هستند و پوشش گیاهی آن از لحاظ درختان(شرو، کیکف) و درختچه‌های به نام های بادام کوهی یا به‌زبان اورامی چغاله، ته‌نگه‌ز، گون ازانواع متفاوت منیژه که از آن کتیرای با کیفیت عالی برداشت می‌شود. زالزالک، و برالوک یا آلبالوی وحشی که در اواسط تابستان میوه آن به رنگ های سیاه وقرمز و زرد و نارنجی بوده و از لحاظ درمانی هسته آن ضد انگل آسکاریس می‌باشد.

خرس، روباه، شغال، گرگ و خوک خرگوش و بز کوهی که بنا به علت شکار بی رویه نزدیک به انقراض بوده، و از پرندگان کبک و تیهو، از جمله جانوران موجود در شاهو هستند. در دامنه ارتفاعات شاهو تعداد بسیار زیادی چشمه وجود دارند که تامین کننده آب کشاورزی و همچنین آب آشامیدنی شهرهای پاوه و روانسر و تعدادی روستاهای منطقه هستند.

کوه شاهو در فرهنگ کردها
کوهستان شاهو چنان در فرهنگ کردها و به ویژه کردهای هورامان نقش دارد که نام آن را بر روی پسران می گذراند. همچنین در ادبیات کردی تاثیر زیادی گذاشته و مایه ی الهام شاعران بسیاری برای سرایش اشعار کردی بوده است.





Faramarz-Kay Babaei

کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- روستای هَورامان تخت«ئاوایی هه‌ورامان ته‌خت»
بارگاه ارجمند «پیرشالیار»
***
دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی پیرشالیار هورامی و پیوند آن با جهانبینی مُغان و آئین یارسان:
پیرشالیار:
من وەی دەردەوە، من وەی دەردەوە
تا کەی بنالم من وەی دەردەوە
زوان وە لالە و چەم وە پەردەوە
دانەی زەرد تا کەی ها وە گەردەوە
یعنی:
من با این همه درد و رنج تا کی بنالم و لابه کنم، و چشم‌م را به نهانخانه‌ی اسرار بدوزم، این دانه‌ی زرد(دانه‌ی خُدائی در درون هر جانی) تا کی آغشته به تیرگی‌ها باشد.
- - -
در باور مردم هورامان پیرشالیار از پاکان و دیده‌داران روزگار خود بوده است. آنان در پیوند با روایت شفا یافتن "بهارنارخاتون"، دختر شاه بخارا، و ازدواج او با پیر شالیار، سه روز از سال را با عنوان عروسی پیرشالیار(زه‌ماوه‌ندی پیرشالیار) جشن می‌گیرند.
استاد رشید یاسمی و ماموستا مردوخ کردستانی او را از بزرگان مُغان زرتشتی می‌دانند که در قرن پنجم هجری همزمان با شاه خوشین لرستانی می زیسته است.
... و اما دیدگاه بنده در باره‌ی پیرشالیار هورامی؛
جهانبینی مُغان، "سه‌تا‌یکتائی" ست و بُن آفرینش هستی "سه‌پنتا" یا "سه‌پنجی" یا "سه‌گانه" یا "سه‌خانه" یا "یَری‌تَن" یا «سه‌بلی" یا "سه‌ولی" یا "سه‌آکی" یا "سیمرغی" ... است، و این دانه‌ی "سه‌تایکتائی"، اصل و کان همیشه سبزشونده هستی است، و درخت گیتی و زمان با سی شاخه از آن می‌روید. در این جهانبینی، آفرینش یک جشن کیهانی (زه‌ما، سَما) است. آفرینش، در حقیقت، پیوند و عروسی دو ایزد نیروی همیوت یا متضاد با پا در میانی ایزد نیروی "عشق" است. جشن یا زه‌ماوه‌ند پیرشالیار با بهارنارخاتون در حقیقت پیکریابی و تصویری از جشن آفرینش کیهان در این جهانبینی از دانه‌ی "سه‌تایکتائی" یا "سه‌پنتائی" است. مُغان بر این باور بودند که هر جانی نیز روئیده و آفریده شده از این دانه است، زایش هر جانی نیز ادامه‌ی جشن همیشگی هستی است، و در حقیقت نقش و چهره‌ای از آن بُن "سه‌تایکتائی" می‌باشد، و هیچ جانی، هرگز بریده از چنین دانه و بُن و درختی نیست. آنان برای یادآوری چنین پیوستگی با کُلّیت هستی(جم، جانان)، میان بند یا کمربندی سی وسه رشته را به کمر می‌بستند و به آن "زُنّار" می‌گفتند. اما در دوره‌ی ساسانیان، روایتی تنگ نظرانه و رسمی، و آن نیز متاثر از جهانبینی دین مسیحت رسمی شده در امپراتوری روم، به عنوان رقیب امپراتوری ایران، به مردم القا و به نوعی تحمیل می‌شود و همین "زُنّار سی وسه رشته" به "کُستی هفتاد و دو رشته" تَحّول پیدا می‌کند و با این تَحّول و تحریف، اندکی از خاستگاه اصلی خود یا همان جهانبینی مُغان، دور می‌شود. شرایط اقلیمی و کوهستانی در مناطق کُردستان این مجال را می‌دهد تا اصالت خود را در این دوره، و نیز پس از یورش اعراب، بیشتر از بقیه‌ی نقاط ایران نگه دارد.
سی و سه رشته پیکریابی خدای یگانه ایست که به رنگین کمانی سی و سه رنگ تحول می یابد. سی و سه رنگی که در هماهنگی با هم روشنی بخش هستی می‌شوند. در جهانبینی مُغان و آئین یارسان هر پیری در واقع پیکریابی و نمودی از یک رنگ از سی و سه رنگ‌اند. پیر شالیار، یا همان پیر زُنّار بند، پیکریابی اصل میان، نیز چنین بوده است، و تنها یک شخص خاص و تاریخی نبوده است، بلکه یک مقام و نقش در آفرینش رنگین کمان سی و سه رنگ در جهانبینی مُغان بوده است و نقش و نمودی از فروزه‌ی آتشگاه مقدس آفرینش کیهانی می باشد.
پیر شالیار:
ئەو ئایرخانە، ئەو ئایرخانە
بارگەی شام وستن ئەو ئایرخانە
زەردشتش کیاست پەری فەرمانە
بەرگوزیدەش کرد نە روی زەمانە
یعنی:
بارگاە ایزد در آتشکدە فرود آمد. خداوندگار زردشت را برای فرمان خود فرستاد و در روی زمانە برگزیدەش کرد.
- - -
پیر شالیار:
ئایر وارانەن، ئایر وارانەن
یاران، یاوەران، ئایر وارانەن
ئایر دوشمنی گروی خارانەن
ئایر سەرمایەی گرد هەوارەنەن
یعنی:
آتش باران است، ای یاوران اینک آتشباران است، آتش دشمن گروه خواران و دشمنان دین است، آتش سرمایه‌ی همه ییلاق‌هاست.
«شاد و خُرّم و پیروز باشید»


کُردستان«کوردستان»- «بانه»- گردنه‌ی خان«مله‌ی خان»
دوغ و آش دوغ«دوو و ئاشی دوو»


کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- روستای هَورامان تخت«ئاوایی هه‌ورامان ته‌خت»






Faramarz-Kay Babaei

کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
غار کرفتو؛ غاری به قدمت زندگانی بشر و به گُستردگی یک شهر ...!
«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو؛ ئه‌شکه‌وتی وه دریژائی ژیانی مروف و وه راخزاوی یه‌ک شار ...!»
- - -
غار کرفتو «ئه‌شکه‌وتی که‌ره‌فتوو»
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مختصات: ۳۶°۱۶′ شمالی ۴۶°۵۱′ شرقی

غار کَرَفتو (به کردی: ، Eşkewti Karaftû)، غاری است که در 31 کیلومتری شمال غرب شهر دیواندره در استان کردستان ایران قرار گرفته‌است. این غار، یک غار آهکی است که در دوران سوم زمین‌شناسی شکل گرفته‌است. بخش‌هایی از این غار، دست‌کَند است و کتیبه‌هایی از دوران پیش از تاریخ دارد. آثار تاریخی موجود در این غار مربوط به سده ۳ هستند. این غار، در بخش کرفتو از توابع واقع شده و در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۱۸ با شمارهٔ ثبت ۳۳۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.

کتیبه‌ای یونانی بر سردر یکی از اتاق‌های طبقهٔ سوم این غار وجود دارد که از این غار به عنوان معبد هراکلس نام برده‌است. در معماری این غار علاوه بر ایجاد اتاق‌ها و راهروهای عبوری، سعی شده تا اتاق‌ها با هم مرتبط باشند. نورگیرهایی به سمت بیرون تعبیه شده‌اند و بر دیوارهای غار در بعضی از اتاق‌ها نقوشی به صورت تجریدی از حیوانات، انسان و گیاه حجاری شده‌است.

با توجه به پژوهش‌های به عمل آمده، در دوران میان‌زیستی کرفتو در زیر آب بوده‌است و در اواخر این دوره ارتفاعات آن از آب خارج شده‌است. غار کرفتو از غارهای آهکی و طبیعی است که در ادوار مختلف تغییرات و دگرگونی‌های عمده و دخل و تصرفات بسیار در آن به وجود آمده‌است. در حال حاضر طول غار حدود ۷۵۰ متر است و راههای فرعی متعددی از آن منشعب می‌شود. غار چهار طبقه دارد و حجاران هنرمند، به زیبایی فضاهایی را در مدخلهای غار تراشیده و اتاقها، راهرو و دالانهای متعددی را به وجود آورده‌اند.

این غار در سال ۱۳۷۹ گمانه‌زنی شد و با بررسی‌های باستان‌شناختی در محوطهٔ بیرون و داخل غار آثاری از دوران‌های مختلف به دست آمد. کشف تراشه‌های سنگی در طبقهٔ چهارم و محوطهٔ بیرون غار می‌تواند نشانه‌ای از استفادهٔ انسان در دوران پیش از تاریخ از این غار باشد. همچنین نمونهٔ سفال‌ها و اشیای به دست آمده، ادامهٔ سکونت انسان را در طول دوران تاریخی اشکانی و ساسانی و دوران اسالمی یعنی سده‌های ششم تا هشتم هجری را مسجل می‌سازد. اقداماتی در طول سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ انجام شده که شامل سامان‌دهی محوطهٔ بیرون غار، پلهٔبندی، سکوهای استراحت، پارکینگ، سرایداری، سرویس‌های بهداشتی و برق‌کشی غار است.








Faramarz-Kay Babaei

کُردستان- بوکان- نالَشکینه- آرامگاه اُستاد آواز و سُخن روانشاد «حَسَن زِیرَک»
- - -
حسن زیرک
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
حسن زیرک
HasanZirak
نام مستعار بلبل کردستان
تولد ۱ آذر ۱۳۰۰
محلهٔ قلعهٔ سردار، بوکان، آذربایجان غربی
مرگ ۵ تیر ۱۳۵۱(۵۰ سال
بیمارستان بوکان
سبک‌(ها) ترانه‌های کردی
حسن زیرک (دربارهٔ این پرونده صدای وی راهنما·اطلاعات) (زاده ۱۹۲۱ بوکان - درگذشته ۱۹۷۲ بوکان) خواننده ترانه‌های کردی در مناطق کردنشین غرب ایران بود. از وی بیش از ۱۳۰۰ ترانه و آواز به یادگار مانده‌است. حسن زیرک در سال ۱۹۲۱ در بوکان به دنیا آمد. حسن زیرک با ضبط تعداد زیادی از آوازهای مردم کرد، سبب حفظ و نگهداری این آثار فرهنگی از گزند فراموشی شد. حسن زیرک از محبوبیت زیادی میان مردم کرد برخوردار است و همه ساله در مناسبت‌های فرهنگی کردها، آوازهای وی گوش فراداده می‌شود.

بیشتر ترانه‌های معروف این هنرمند کُرد با همکاری استادانی همچو حسین یاحقی، حسن کسایی، جلیل شهناز، جهانگیر ملک، مشیر همایون شهردار، مجتبی میرزاده، احمد عبادی و فاطمه زرگری در رادیو تهران و کرمانشاه ضبط شده است.

حسن زیرک پدیده موسیقی کردی سنتی و فولکلور بود.در ۱۳دی ماه۱۳۹۲در فینال مسابقه بهترین آهنگ فصل پاییز برنامه هفت ترانه شبکه شما ایران ترانه «رش اسمر» با کسب نزدیک به ۹۰هزار رأی مقام دوم را به دست آورد، همچنین با کسب بیش از ۵۵هزار رأی به عنوان آهنگ هفته بینندگان این شبکه برگزیده شد.

حسن زیرک در ۱ آذر ۱۳۰۰ (۲۲ نوامبر ۱۹۲۱) در محلهٔ قلعهٔ سردار شهر بوکان آذربایجان غربی در ایران به دنیا آمد. در پنج‌سالگی پدرش درگذشت و زندگی را در رنج گذراند. چندی در شهرهای ایران و عراق سپری کرد. یکی از شهرهایی که در آن مدت زیادی اقامت داشت، کرمانشاه بود. همکاری او در این شهر با هنرمندان برجستهٔ کرمانشاهی همچون مجتبی میرزاده (ویولن)، محمد عبدالصمدی (قره‌نی)، اکبر ایزدی (سنتور)، و بهمن پولکی (تیمپو) سبب خلق آثار زیبایی شد که برجسته‌ترین کارهای وی می‌باشد. همچنین وی با فاطمه زرگری یکی از خوانندگان آذربایجانی نیز همکاری داشته و ترانه کردی-ترکی گولدور منی گولدور یکی از ترانه‌های ترکی حسن زیرک و فاطمه زرگری می‌باشد.

وقتی در عراق بود، در مسافرخانهٔ «فندق شمال» به شاگردی پرداخت. روزی هنگام نظافت، که مشغول زمزمهٔ یکی از ترانه‌هایش بود، مسافری به نام جلال طالبانی (رهبر اتحادیهٔ میهنی کردستان عراق)، که در آنجا اقامت داشت، با شنیدن صدای حسن زیرک، او را به رادیو بغداد برد و زیرک در آنجا مشغول به کار می‌شود. مدتی در بخش کردی رادیو بغداد همکاری کرد. از سال ۱۳۳۷، که بخش کردی رادیو ایران در تهران گشایش یافت، همکاری خود را با این مرکز آغاز کرد. آثاری که حسن زیرک در رادیو تهران به ضبط رساند، اغلب با ساز استادانی همچون حسین یاحقی، حسن کسایی، جلیل شهناز، جهانگیر ملک، احمد عبادی، و با سرپرستی مشیر همایون شهردار همراه بود.

حسن زیرک گرچه به خاطر شرایط سخت زندگی از تحصیل بی‌بهره ماند، اما استعداد کم‌نظیری در سرودن شعر و آهنگسازی کردی داشت. این استعداد به همراه صدای منحصربه‌فرد، سبب شد که ترانه‌هایش در سرتاسر کردستان محبوبیت یابد. صدای او همچنان در مناطق کردنشین در کوچه و خیابان از خانه‌ها و مغازه‌ها به گوش می‌رسد. حسن زیرک با خانم میدیا زندی، گویندهٔ بخش کردی رادیو تهران، ازدواج کرد که حاصل آن ازدواج دو دختر به نام‌های مهتاب (آرزو) و مهناز (ساکار) بود. او چند ترانه نیز برای فرزندانش اجرا کرده‌است.
در سال‌های ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۳ در کرمانشاه بود و با رادیو کرمانشاه همکاری داشت.

همسر حسن زیرک، که خود گویندهٔ بخش کردی رادیو تهران بود، می‌نویسد:

«حسن زیرک نزدیک به هزار ترانه در تهران و کرمانشاه اجرا کرده‌بود و به خاطر همین ترانه‌های او بود که روزانه نزدیک به دو هزار نامه ارسال می‌شد، و حتی درون نامه پول قرار می‌دادند تا ترانهٔ مورد درخواست آنان پخش شود. برنامه‌های کردی رادیو تهران و کرمانشاه به خاطر صدای دلنشین حسن زیرک مورد توجه همه قرار گرفته بود و آن موقع هر روز دو بار برنامهٔ «ما و شنوندگان» پخش می‌شد. حسن زیرک با صدای رسا و لذت‌بخش خود باعث معروفیت و کیفیت و شکوفایی برنامه‌های کردی در تهران و کرمانشاه شده بود و سیل نامه‌های طرفداران ترانه‌های او هر روز به رادیو جاری بود. اما با وجود این‌همه خدمت، حسن زیرک را دیگر به رادیو راه ندادند و او را از یاد بردند درحالی که در ۲۸ مرداد ۱۳۴۱ که برد ایستگاه رادیوی کرمانشاه به صد کیلووات رسیده‌بود، صدای حسن زیرک به همهٔ شهرها و روستاهای کردنشین می‌رسید».

شهرام ناظری، هنرمند موسیقی سنتی ایران، درخصوص صدای حسن زیرک چنین اظهار داشت:

«درخصوص مرحوم حسن زیرک، در مجموع فقط می‌توانم بگویم که یک انسان نابغه به معنای واقعی بود. یعنی در همان لحظه که وارد ارکستر رادیو می‌شد و به اتاق ضبط می‌رفت، بداهتاً هم شعر می‌سرود، هم آهنگ می‌ساخت، و هم آن را می‌خواند، که تاکنون چنین موردی در موسیقی سابقه نداشته‌است. با توجه به این نکته که ایشان سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند اما موسیقی و شعر را به صورت الهامی و حفظ شده می‌خواند و واقعاً از افراد کاملاً استثنایی و از نوابغ موسیقی کردی بودند و بنده در میان خوانندگان کرد علاقهٔ خاصی به صدای حسن زیرک دارم».

فاروق صفی‌زاده بوره‌که‌ای، از پژوهندگان معاصر، در خصوص حسن زیرک می‌نویسد:

«حسن زیرک بیش از هزار و پانصد ترانه ساخته‌است و همهٔ آهنگ‌های ترانه‌ها و بیشتر سروده‌های آن را خود می‌ساخته و می‌سروده‌است. از آهنگ‌های این هنرمند بزرگ بیشترِ ترانه‌سرایان امروز فارس و کُرد و بیگانه و تُرک نیز سود برده‌اند و امروز هر آهنگی که پدید می‌آید، نشانی از آهنگ‌های این هنرمند را در خود نهفته دارد. هنگامی که به آهنگ‌های او گوش فرا می‌دهی، زندگی را با همهٔ آزارها و مویه‌ها و رنج‌هایش درمی‌یابی. بر همین پایه، آهنگ‌های حسن زیرک نشانهٔ زندگی هر کُرد آریایی رنج‌کشیده را در خود نهفته دارد».

مجتبی میرزاده، نوازندهٔ ویولون و موسیقیدانی که در تمام آثار حسن زیرک در دههٔ ۱۳۴۰ در ارکستر رادیو کرمانشاه نوازندگی و تنظیم آهنگ‌های او را به عهده داشته، در مورد این هنرمند فقید در گفتگو با راقم این سطور چنین اظهار داشت:

«حسن زیرک، با اینکه مطلقاً سواد نداشت، اما اشعار اغلب آثارش را به صورت بداهه و در آن لحظه که می‌خواند می‌سرود. وی از حافظه‌ای بسیار قوی در حفظ شعر و آهنگ و مقام‌های کردی برخوردار بود، و باید گفت که حسن زیرک هیچ‌گاه در موسیقی کُرد تکرار نخواهد شد، چرا که ماندگارترین و زیباترین نغمات کردی را خلق کرد، و اینک نه‌تنها در ایران، بلکه حتی در میان کردهای عراق، سوئد، و سایر نقاط جهان، آثار و نام و یاد او از مقام و منزلت والایی برخوردار است».

بیژن کامکار، خواننده و نوازنده، با اعلام این مطلب که علاقهٔ زیادی به صدای مرحوم حسن زیرک دارد، گفته‌است[نیازمند منبع]:

«حسن زیرک یکی از برجستگان موسیقی کُرد به شمار می‌آید و خیلی از آهنگ‌های کردی یا فارسی که الان به اجرا درمی‌آید، الهام گرفته از آثار آن هنرمند است. شهرت و محبوبیت حسن زیرک فقط محدود به مرزهای ایران نیست، بلکه در کشورهای اروپایی و تمام نقاط کردنشین جهان امتداد دارد».
سال‌های پایانی زندگی حسن زیرک در تلخی و ناکامی گذشت و چندان به آوازخوانی نمی‌پرداخت، در منطقهٔ بوکان قهوه‌خانه‌ای دایر کرد و در میان مردمی که دوستشان می‌داشت و دوستش داشتند، آخرین نفس‌هایش را در رنج و بیماری کشید. حسن زیرک در پنج تیر ماه سال ۱۳۵۱، برابر با ۲۸ ژوئن ۱۹۷۲در سن ۵۰ سالگی در بیمارستان بوکان به علت از بین رفتن کبد و ناراحتی‌های معده درگذشت و در دامنهٔ کوه نالشکینه به خاک سپرده شد. درهنگام مرگ استاد حسن زیرک، رادیو لندن از بزرگواری او یاد می‌کند و می‌گوید:

یگانه هنرمند مردم کرد در بیمارستان بوکان درگذشت.
حسن زیرک نه تنها دارای صدا و حافظه منحصربه‌فردی بود، وی در عین حال شعر می‌سرود و موسیقی برای آن می‌نواخت و حتی تغییراتی در شعرها و قافیه و وزن آنها می‌داد.برخی از ترانه‌های مشهور زیرک:

نوروز
کتانه
بارانه
گوهره
نالشکینه
آمنه
ریبوار و ریبوار (کردی- فارسی)
لای لای
مریم بوکانی
هوی لیلی
***
« روانش شاد و یادش گرامی باد »









کُردستان«کوردستان»- مَریوان«مه‌ریوان» < - - - > «بانه»
ناحیه‌ی شیلمان«ناوچه‌ی شیلمان»

کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»- غار کرفتو«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو»
جایگاه بلیط فروشی ورود به غار کرفتو«جیگای په‌ته‌ فروشی ده‌رگانه‌‌ی ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو»




کُردستان«کوردستان»- «بانه»- گردنه‌ی خان«مله‌ی خان»
دوغ و آش دوغ«دوو و ئاشی دوو»




کُردستان- بوکان- نالَشکینه- آرامگاه اُستاد آهنگ و آواز و سُخن؛ روانشاد «حَسَن زِیرَک»






کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- روستای هَورامان تخت«ئاوایی هه‌ورامان ته‌خت»
نیایشگاه ارجمند «پیرشالیار»
***
دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی مراسم «کومسای»، در نیایشگاه «پیرشالیار» و «هورامان تخت»، و پیوند آن با جهانبینی «مُغان» و آئین «یارسان»:

«هورامان» سرزمینی اهورائی با جهانبینی و آئین و رسومی اهورائی است. رسم آئینی کومسای یکی از مراسم هایی است که در میان مردم کُردستان به ویژه منطقه هورامان دارای ارزش و جایگاه ارجمندی است که هر سال پس از گذشت 45 روز از فصل بهار و دقیقا در آخرین روزجمعه نرسیده به 15 اردیبهشت در نیایشگاه پیر شالیار گرد هم می آیند و رسم و آئین «کومسای» را بجا می آورند. گویند که بنیان گذار چنین انجمن و جمی پیر شالیار بوده است. در این مراسم و همایش، ذره‌ای از سنگ مقدس «کومسای» را شکسته و به خانه‌ی خود می‌برند.مردم هورامان بر این باورند که تا مراسم سال آینده به همان اندازه ای که از سنگ تراشیده شده دوباره بر سنگ روئیده و سبز و ترمیم‌ می شود.
در نیایشگاه سُلطان سهاک نیز سنگی به نام «ساجنار» وجود دارد که مردم در دل آرزوئی را می‌کنند و به نیت رسیدن به آن آرزوی پنهان دل، در فاصله‌ای از سنگ «ساجنار»، سنگریزه ای را به سوی آن پرتاب می‌کنند. آنان بر این باورند در صورتی که سنگ ریزه بر روی «ساجنار» قرار گیرد، آرزویشان برآورده می‌شود.
سنگ را در زبان کُردی «کوچک» و «سان» می‌نامند و «کچه» و «سان» یکی از نام‌های خُدا در گذشته‌های بسیار دور بوده است.«کچه=دختر» یکی از پیکریابی‌های پروردگار با ویژه‌گی توان آفریننده‌گی است. «سان» پیکریابی مهر و خورشید با ویژه‌گی روشنی بخشی در گیتی است.
سنگ در ادبیات عرفانی ما پیکریابی پیوند و همجوشی دو چیز برای آفرینندگی است. همچنانکه در داستان هوشنگ برخورد سنگ بر سنگ آفریننده‌ی آتش است و گرمی آتش همان گرمی جان و زندگی است.همچنین در نامواژه‌ی «سنگام» ما پیوند دو رود را داریم.
در مراسم «کومسای»، شکستن سنگ ریزه‌ای از آن سنگ و بردن آن به خانه‌ی خود تصویری از میزبانی خُداست. آنان در حقیقت با بردن خُدا به خانه‌ی خود گوهر و سرچشمه و توان و نیروی آفرینندگی زندگی را به خانه می‌برند.
در رسم پرتاب سنگریزه به سوی سنگ «ساجنار» نیز پیوند آرزوی دل با خُدا برای آفرینش و برآورده شدن آن آرزوست.
همچنین می‌دانیم که در استوره‌های کهن ایرانی «ایزد مهر» از دل سنگ یا صخره سنگی زاده می‌شود. چون در اوستا واژه «اَسَن» یا«اَسمَن» به معنی سنگ است و چون سپهر یا «گنبد گردون» را سنگ‌ساخت می پنداشتند، آن را آسمان نامیدند. پس در باورهای کهن، سنگ یا صخره نماد آسمان است و مهر به شکل پرتو‌های نور بر گنبد سنگی آسمان زاده می‌شود.
نکته قابل توجه دیگر این که، در فرهنگ ایرانی، یکی از شش جشن گاهنبار سال یا جشن‌های آفرینش یعنی نخستین گاهنبار سال یا «میدیوزَرِیم» در روز «دی به مهر» یا ۱۵ اردیبهشت‌ماه که چهل و پنج روز از اول سال گذشته، برگزار می‌شود که بنا بر یک باور کهن «آسمان» در این روز آفریده شد.
به این ترتیب به نظر می‌رسد که آیین «کومسای» و نوزایش سنگ در باور مردم اورامان، جشن نوزایی طبیعت و یادآور آفرینش آسمان و زایش مهر است که نویدبخش بهار طبیعت، گرم‌شدن زمین و نوزایی هستی است.
«شاد و خُرَّم و پیروز باشید»












Faramarz-Kay Babaei

کُردُستان«کوردستان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- روستای هَورامان تخت«ئاوایی هه‌ورامان ته‌خت»
بارگاه ارجمند «پیرشالیار»
***
دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی پیرشالیار هورامی و پیوند آن با جهانبینی مُغان و آئین یارسان:
پیرشالیار:
من وەی دەردەوە، من وەی دەردەوە
تا کەی بنالم من وەی دەردەوە
زوان وە لالە و چەم وە پەردەوە
دانەی زەرد تا کەی ها وە گەردەوە
یعنی:
من با این همه درد و رنج تا کی بنالم و لابه کنم، و چشم‌م را به نهانخانه‌ی اسرار بدوزم، این دانه‌ی زرد(دانه‌ی خُدائی در درون هر جانی) تا کی آغشته به تیرگی‌ها باشد.
- - -
در باور مردم هورامان پیرشالیار از پاکان و دیده‌داران روزگار خود بوده است. آنان در پیوند با روایت شفا یافتن "بهارنارخاتون"، دختر شاه بخارا، و ازدواج او با پیر شالیار، سه روز از سال را با عنوان عروسی پیرشالیار(زه‌ماوه‌ندی پیرشالیار) جشن می‌گیرند.
استاد رشید یاسمی و ماموستا مردوخ کردستانی او را از بزرگان مُغان زرتشتی می‌دانند که در قرن پنجم هجری همزمان با شاه خوشین لرستانی می زیسته است.
... و اما دیدگاه بنده در باره‌ی پیرشالیار هورامی؛
جهانبینی مُغان، "سه‌تا‌یکتائی" ست و بُن آفرینش هستی "سه‌پنتا" یا "سه‌پنجی" یا "سه‌گانه" یا "سه‌خانه" یا "یَری‌تَن" یا «سه‌بلی" یا "سه‌ولی" یا "سه‌آکی" یا "سیمرغی" ... است، و این دانه‌ی "سه‌تایکتائی"، اصل و کان همیشه سبزشونده هستی است، و درخت گیتی و زمان با سی شاخه از آن می‌روید. در این جهانبینی، آفرینش یک جشن کیهانی (زه‌ما، سَما) است. آفرینش، در حقیقت، پیوند و عروسی دو ایزد نیروی همیوت یا متضاد با پا در میانی ایزد نیروی "عشق" است. جشن یا زه‌ماوه‌ند پیرشالیار با بهارنارخاتون در حقیقت پیکریابی و تصویری از جشن آفرینش کیهان در این جهانبینی از دانه‌ی "سه‌تایکتائی" یا "سه‌پنتائی" است. مُغان بر این باور بودند که هر جانی نیز روئیده و آفریده شده از این دانه است، زایش هر جانی نیز ادامه‌ی جشن همیشگی هستی است، و در حقیقت نقش و چهره‌ای از آن بُن "سه‌تایکتائی" می‌باشد، و هیچ جانی، هرگز بریده از چنین دانه و بُن و درختی نیست. آنان برای یادآوری چنین پیوستگی با کُلّیت هستی(جم، جانان)، میان بند یا کمربندی سی وسه رشته را به کمر می‌بستند و به آن "زُنّار" می‌گفتند. اما در دوره‌ی ساسانیان، روایتی تنگ نظرانه و رسمی، و آن نیز متاثر از جهانبینی دین مسیحت رسمی شده در امپراتوری روم، به عنوان رقیب امپراتوری ایران، به مردم القا و به نوعی تحمیل می‌شود و همین "زُنّار سی وسه رشته" به "کُستی هفتاد و دو رشته" تَحّول پیدا می‌کند و با این تَحّول و تحریف، اندکی از خاستگاه اصلی خود یا همان جهانبینی مُغان، دور می‌شود. شرایط اقلیمی و کوهستانی در مناطق کُردستان این مجال را می‌دهد تا اصالت خود را در این دوره، و نیز پس از یورش اعراب، بیشتر از بقیه‌ی نقاط ایران نگه دارد.
سی و سه رشته پیکریابی خدای یگانه ایست که به رنگین کمانی سی و سه رنگ تحول می یابد. سی و سه رنگی که در هماهنگی با هم روشنی بخش هستی می‌شوند. در جهانبینی مُغان و آئین یارسان هر پیری در واقع پیکریابی و نمودی از یک رنگ از سی و سه رنگ‌اند. پیر شالیار، یا همان پیر زُنّار بند، پیکریابی اصل میان، نیز چنین بوده است، و تنها یک شخص خاص و تاریخی نبوده است، بلکه یک مقام و نقش در آفرینش رنگین کمان سی و سه رنگ در جهانبینی مُغان بوده است و نقش و نمودی از فروزه‌ی آتشگاه مقدس آفرینش کیهانی می باشد.
پیر شالیار:
ئەو ئایرخانە، ئەو ئایرخانە
بارگەی شام وستن ئەو ئایرخانە
زەردشتش کیاست پەری فەرمانە
بەرگوزیدەش کرد نە روی زەمانە
یعنی:
بارگاە ایزد در آتشکدە فرود آمد. خداوندگار زردشت را برای فرمان خود فرستاد و در روی زمانە برگزیدەش کرد.
- - -
پیر شالیار:
ئایر وارانەن، ئایر وارانەن
یاران، یاوەران، ئایر وارانەن
ئایر دوشمنی گروی خارانەن
ئایر سەرمایەی گرد هەوارەنەن
یعنی:
آتش باران است، ای یاوران اینک آتشباران است، آتش دشمن گروه خواران و دشمنان دین است، آتش سرمایه‌ی همه ییلاق‌هاست.
«شاد و خُرّم و پیروز باشید»






کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
غار کرفتو؛ غاری به قدمت زندگانی بشر و به گُستردگی یک شهر ...!
«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو؛ ئه‌شکه‌وتی وه دریژائی ژیانی مروف و وه راخزاوی یه‌ک شار ...!»





کُردستان«کوردستان»- سَقز«سه‌قز»










کُردُستان«کوردستان»-مَریوان«مه‌ریوان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- «چه‌م ره‌زاو»- «که‌رئاوا»





کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»


کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»- غار کرفتو«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو»
ساختمان پایگاه پزوهشی، ساخته شده از سنگ خُشک چین ...
«ساختمان بنکه‌ی په‌یجۆری، سازای کریای له سان وشک چین ... 







کُردستان«کوردستان»- سَقز«سه‌قز»-گردشگاه یا پارک عُقاب«سەیرانگای هه‌لو»




کُردُستان«کوردستان»- هورامان«هەورامان»- سَروآباد«سه‌وڵاوا»- روستای دگاگا «ئاوائی دەگاگا»





کُردُستان«کوردستان»- هورامان«هەورامان»
کُردستان«کوردستان»- «بانه»- گردنه‌ی خان«مله‌ی خان»
دوغ همراه با گیاهان کوهستان کُردستان ...!
«دوو وه گه‌رد گیایه‌یل کویستانی کوردستان ...! »




Faramarz-Kay Babaei

کُردستان- بوکان- نالَشکینه- آرامگاه اُستاد آواز و سُخن روانشاد حَسَن زِیرَک
«کوردستان- بوکان- ناڵەشکێنە- قه‌ور ماموستای ئاواز و قه‌سه رەوانشاد حەسەن زیرەک»
- - -
حەسەن زیرەک لە سەر وەسیەتی خۆی لە داوێنی کێوی "ناڵەشکێنە"ی بۆکان بە خاک سپێردرا. گۆڕەکەی بوو بە زیارەتگای لایەنگران و ئەویندارانی.

ئەم ھەڵبەستانەش بوونتە ڕازێنەرەوەی کێلەکەی :

بڕوانە کتێبەکەی، زیارەتیکە کێلەکەی
کوردی زیندوو کردەوە زیرەک بە ھونەرەکەی

زیرەک زۆرت کرد خزمەتی ھونەر
ژینت لە پێناو ھونەر بردە سەر

رۆژگارت ساتێ بە بێ خەم نەبوو
بەڵام لە ھونەر ھیچت کەم نەبوو





کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
غار کرفتو؛ غاری به قدمت زندگانی بشر و به گُستردگی یک شهر ...!
«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو؛ ئه‌شکه‌وتی وه دریژائی ژیانی مروف و وه راخزاوی یه‌ک شار ...!»





کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
غار کرفتو؛ غاری به قدمت زندگانی بشر و به گُستردگی یک شهر ...!
«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو؛ ئه‌شکه‌وتی وه دریژائی ژیانی مروف و وه راخزاوی یه‌ک شار ...!»





کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
غار کرفتو؛ غاری به قدمت زندگانی بشر و به گُستردگی یک شهر ...!
«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو؛ ئه‌شکه‌وتی وه دریژائی ژیانی مروف و وه راخزاوی یه‌ک شار ...!»





کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
گندُم‌زار«گه‌نم‌زار»
کُردستان«کوردستان»- «بوکان» - - - > سَقز«سه‌قز»- ناحیه‌ی سَرا«ناوچه‌ی سه‌را»





کُردستان«کوردستان»- سَقز«سه‌قز»




Faramarz-Kay Babaei

کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
غار کرفتو؛ غاری به قدمت زندگانی بشر و به گُستردگی یک شهر ...!
«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو؛ ئه‌شکه‌وتی وه دریژائی ژیانی مروف و وه راخزاوی یه‌ک شار ...!»
- - -
غار کرفتو «ئه‌شکه‌وتی که‌ره‌فتوو»
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مختصات: ۳۶°۱۶′ شمالی ۴۶°۵۱′ شرقی
غار کَرَفتو (به کردی: ، Eşkewti Karaftû)، غاری است که در 31 کیلومتری شمال غرب شهر دیواندره در استان کردستان ایران قرار گرفته‌است. این غار، یک غار آهکی است که در دوران سوم زمین‌شناسی شکل گرفته‌است. بخش‌هایی از این غار، دست‌کَند است و کتیبه‌هایی از دوران پیش از تاریخ دارد. آثار تاریخی موجود در این غار مربوط به سده ۳ هستند. این غار، در بخش کرفتو از توابع واقع شده و در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۱۸ با شمارهٔ ثبت ۳۳۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
کتیبه‌ای یونانی بر سردر یکی از اتاق‌های طبقهٔ سوم این غار وجود دارد که از این غار به عنوان معبد هراکلس نام برده‌است. در معماری این غار علاوه بر ایجاد اتاق‌ها و راهروهای عبوری، سعی شده تا اتاق‌ها با هم مرتبط باشند. نورگیرهایی به سمت بیرون تعبیه شده‌اند و بر دیوارهای غار در بعضی از اتاق‌ها نقوشی به صورت تجریدی از حیوانات، انسان و گیاه حجاری شده‌است.
با توجه به پژوهش‌های به عمل آمده، در دوران میان‌زیستی کرفتو در زیر آب بوده‌است و در اواخر این دوره ارتفاعات آن از آب خارج شده‌است. غار کرفتو از غارهای آهکی و طبیعی است که در ادوار مختلف تغییرات و دگرگونی‌های عمده و دخل و تصرفات بسیار در آن به وجود آمده‌است. در حال حاضر طول غار حدود ۷۵۰ متر است و راههای فرعی متعددی از آن منشعب می‌شود. غار چهار طبقه دارد و حجاران هنرمند، به زیبایی فضاهایی را در مدخلهای غار تراشیده و اتاقها، راهرو و دالانهای متعددی را به وجود آورده‌اند.
این غار در سال ۱۳۷۹ گمانه‌زنی شد و با بررسی‌های باستان‌شناختی در محوطهٔ بیرون و داخل غار آثاری از دوران‌های مختلف به دست آمد. کشف تراشه‌های سنگی در طبقهٔ چهارم و محوطهٔ بیرون غار می‌تواند نشانه‌ای از استفادهٔ انسان در دوران پیش از تاریخ از این غار باشد. همچنین نمونهٔ سفال‌ها و اشیای به دست آمده، ادامهٔ سکونت انسان را در طول دوران تاریخی اشکانی و ساسانی و دوران اسالمی یعنی سده‌های ششم تا هشتم هجری را مسجل می‌سازد. اقداماتی در طول سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ انجام شده که شامل سامان‌دهی محوطهٔ بیرون غار، پلهٔبندی، سکوهای استراحت، پارکینگ، سرایداری، سرویس‌های بهداشتی و برق‌کشی غار است.




کُردستان«کوردستان»- سَقز«سه‌قز» < - - - > دیواندَره«دیوانده‌ره»
***
حاجی لَک‌لَک تو کُجایی ؟
-در بُلَندی
چی می‌خوری ؟
-نون قندی
مال من کو ؟
-پیشی بُرده
اگه پیشی رو ببینم ،سَرو دُمِشو می‌چینم ... !!




Faramarz-Kay Babaei

کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
غار کرفتو؛ غاری به قدمت زندگانی بشر و به گُستردگی یک شهر ...!
«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو؛ ئه‌شکه‌وتی وه دریژائی ژیانی مروف و وه راخزاوی یه‌ک شار ...!»
- - -
غار کرفتو «ئه‌شکه‌وتی که‌ره‌فتوو»
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مختصات: ۳۶°۱۶′ شمالی ۴۶°۵۱′ شرقی
غار کَرَفتو (به کردی: ، Eşkewti Karaftû)، غاری است که در 31 کیلومتری شمال غرب شهر دیواندره در استان کردستان ایران قرار گرفته‌است. این غار، یک غار آهکی است که در دوران سوم زمین‌شناسی شکل گرفته‌است. بخش‌هایی از این غار، دست‌کَند است و کتیبه‌هایی از دوران پیش از تاریخ دارد. آثار تاریخی موجود در این غار مربوط به سده ۳ هستند. این غار، در بخش کرفتو از توابع واقع شده و در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۱۸ با شمارهٔ ثبت ۳۳۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
کتیبه‌ای یونانی بر سردر یکی از اتاق‌های طبقهٔ سوم این غار وجود دارد که از این غار به عنوان معبد هراکلس نام برده‌است. در معماری این غار علاوه بر ایجاد اتاق‌ها و راهروهای عبوری، سعی شده تا اتاق‌ها با هم مرتبط باشند. نورگیرهایی به سمت بیرون تعبیه شده‌اند و بر دیوارهای غار در بعضی از اتاق‌ها نقوشی به صورت تجریدی از حیوانات، انسان و گیاه حجاری شده‌است.
با توجه به پژوهش‌های به عمل آمده، در دوران میان‌زیستی کرفتو در زیر آب بوده‌است و در اواخر این دوره ارتفاعات آن از آب خارج شده‌است. غار کرفتو از غارهای آهکی و طبیعی است که در ادوار مختلف تغییرات و دگرگونی‌های عمده و دخل و تصرفات بسیار در آن به وجود آمده‌است. در حال حاضر طول غار حدود ۷۵۰ متر است و راههای فرعی متعددی از آن منشعب می‌شود. غار چهار طبقه دارد و حجاران هنرمند، به زیبایی فضاهایی را در مدخلهای غار تراشیده و اتاقها، راهرو و دالانهای متعددی را به وجود آورده‌اند.
این غار در سال ۱۳۷۹ گمانه‌زنی شد و با بررسی‌های باستان‌شناختی در محوطهٔ بیرون و داخل غار آثاری از دوران‌های مختلف به دست آمد. کشف تراشه‌های سنگی در طبقهٔ چهارم و محوطهٔ بیرون غار می‌تواند نشانه‌ای از استفادهٔ انسان در دوران پیش از تاریخ از این غار باشد. همچنین نمونهٔ سفال‌ها و اشیای به دست آمده، ادامهٔ سکونت انسان را در طول دوران تاریخی اشکانی و ساسانی و دوران اسالمی یعنی سده‌های ششم تا هشتم هجری را مسجل می‌سازد. اقداماتی در طول سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ انجام شده که شامل سامان‌دهی محوطهٔ بیرون غار، پلهٔبندی، سکوهای استراحت، پارکینگ، سرایداری، سرویس‌های بهداشتی و برق‌کشی غار است.


  • Aziz Yousefi دست مریزاد استاد, مثل همیشه کارهایتان قابل ستایش است! اما افسوس!!! که غار با این عظمت و قدمت, تبدیل به بوم سیاه قلم همگان شده‌است. الان این غار میبایستی جز اماکن محفوظ شده یونسکو میبود نه تخته سیاه عمومی!

  • Faramarz-Kay Babaei جناب یوسفی به راستی که هنرمند ارجمندی همچون شما همراه با نگاهی زیباشناختی می توانید تا عمق این خطا و پلشتی فرهنگی و اجتماعی را درک کنید و البته که آه و افسوس شما عمیق تر خواهد بود ...

  • Aziz Yousefi خیلی لطف دارید جناب کیخسرو. این عکس شما مرا به یاد یکی از مسافرتهایم به چین انداخت که به چند غار توریستی گذر کردم! ‌یک عکس ضمیمه میکنم که این تفاوت و شکاف عمیق فرهنگی‌ را آشکارا نشان میدهد! آنوقت ماییم که همیشه خودمان را بافرهنگ جلوه میدهیم!

  • Yousef Shahi Ali

    نظری بنویسید…




Faramarz-Kay Babaei

کُردستان«کوردستان»- دیواندَره«دیوانده‌ره»
غار کرفتو؛ غاری به قدمت زندگانی بشر و به گُستردگی یک شهر ...!
«ئه‌شکه‌وتی کەرەفتو؛ ئه‌شکه‌وتی وه دریژائی ژیانی مروف و وه راخزاوی یه‌ک شار ...!»
- - -
غار کرفتو «ئه‌شکه‌وتی که‌ره‌فتوو»
از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
مختصات: ۳۶°۱۶′ شمالی ۴۶°۵۱′ شرقی
غار کَرَفتو (به کردی: ، Eşkewti Karaftû)، غاری است که در 31 کیلومتری شمال غرب شهر دیواندره در استان کردستان ایران قرار گرفته‌است. این غار، یک غار آهکی است که در دوران سوم زمین‌شناسی شکل گرفته‌است. بخش‌هایی از این غار، دست‌کَند است و کتیبه‌هایی از دوران پیش از تاریخ دارد. آثار تاریخی موجود در این غار مربوط به سده ۳ هستند. این غار، در بخش کرفتو از توابع واقع شده و در تاریخ ۲۰ بهمن ۱۳۱۸ با شمارهٔ ثبت ۳۳۰ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده‌است.
کتیبه‌ای یونانی بر سردر یکی از اتاق‌های طبقهٔ سوم این غار وجود دارد که از این غار به عنوان معبد هراکلس نام برده‌است. در معماری این غار علاوه بر ایجاد اتاق‌ها و راهروهای عبوری، سعی شده تا اتاق‌ها با هم مرتبط باشند. نورگیرهایی به سمت بیرون تعبیه شده‌اند و بر دیوارهای غار در بعضی از اتاق‌ها نقوشی به صورت تجریدی از حیوانات، انسان و گیاه حجاری شده‌است.
با توجه به پژوهش‌های به عمل آمده، در دوران میان‌زیستی کرفتو در زیر آب بوده‌است و در اواخر این دوره ارتفاعات آن از آب خارج شده‌است. غار کرفتو از غارهای آهکی و طبیعی است که در ادوار مختلف تغییرات و دگرگونی‌های عمده و دخل و تصرفات بسیار در آن به وجود آمده‌است. در حال حاضر طول غار حدود ۷۵۰ متر است و راههای فرعی متعددی از آن منشعب می‌شود. غار چهار طبقه دارد و حجاران هنرمند، به زیبایی فضاهایی را در مدخلهای غار تراشیده و اتاقها، راهرو و دالانهای متعددی را به وجود آورده‌اند.
این غار در سال ۱۳۷۹ گمانه‌زنی شد و با بررسی‌های باستان‌شناختی در محوطهٔ بیرون و داخل غار آثاری از دوران‌های مختلف به دست آمد. کشف تراشه‌های سنگی در طبقهٔ چهارم و محوطهٔ بیرون غار می‌تواند نشانه‌ای از استفادهٔ انسان در دوران پیش از تاریخ از این غار باشد. همچنین نمونهٔ سفال‌ها و اشیای به دست آمده، ادامهٔ سکونت انسان را در طول دوران تاریخی اشکانی و ساسانی و دوران اسالمی یعنی سده‌های ششم تا هشتم هجری را مسجل می‌سازد. اقداماتی در طول سال‌های ۱۳۷۸ و ۱۳۷۹ انجام شده که شامل سامان‌دهی محوطهٔ بیرون غار، پلهٔبندی، سکوهای استراحت، پارکینگ، سرایداری، سرویس‌های بهداشتی و برق‌کشی غار است.





Faramarz-Kay Babaei

پهن یا سرگین گاو به عنوان یکی از قدیمی‌ترین منابع تولید انرژی ...!
«لاس و ته‌پاله»
- - -
از زمانی که انسان‌ها کاربرد آتش را یاد گرفتند، آموختند که از مدفوع حیوانات می‌شود برای تولید آتش استفاده کرد، اما کاربرد مدرن‌تر استفاده از زیست‌گاز یا بیوگاز است.

بیوگاز مخلوطی از سه ترکیب عمده به نام‌های متان، دی‌اُکسیدکربن و سولفید‌ِهیدروژن است که حاصل تجزیه بی هوازی و تخمیر زیست توده بوسیله‌ی باکتری‌های متانوژن است. جزء قابل اشتعال بیوگاز، متان است که سهم بیشتر این گاز یعنی ۶۰ تا۷۰درصد آن را شامل می شود. متان، گازی است بی‌رنگ و بی‌بو که اگر یک فوت مکعب آن بسوزد، ۲۵۲کیلوکالری( ۱۰۵۲٫۳کیلوژول) انرژی حرارتی تولید می کند که در قیاس با سایر مواد سوختی، رقم قابل توجهی است. دو ترکیب دیگر به ویژه سولفید هیدروژن که سهم آن ناچیز است، جزء ترکیب‌های سمی هستند. از مزیت های مهم متان به دیگر سوخت ها این است که، هنگام سوختن، گاز سمی و خطرناک منواکسید کربن تولید نمی کند؛ بنابراین از آن می توان به عنوان سوخت ایمن و سالم در محیط خانه استفاده کرد. همان طور که گفته شد، ۶۰ تا۷۰درصد بیوگاز را گاز متان تشکیل می دهد، این درصد بالای متان، بیوگاز را به عنوان منبع عالی و ممتاز انرژی‌های تجدیدپذیر برای جانشینی گاز طبیعی و دیگر سوخت‌های فسیلی قرار داده است.
باکتری‌های متانوژن که واکنش‌های تجزیه‌ای و بی‌هوازی را به منظور تولید بیوگاز انجام می‌دهند قادر به شکستن و تجزیه مواد آلی پیچیده و ساده هستند که سرانجام به تولید بیوگاز منجر می‌شود. این باکتری‌‌ها از دو دسته باکتری‌های مزوفیل(Mesophyll: باکتری هایی که از بافت درونى برگ استفاده می کنند) و گرما دوست هستند و به ترتیب در دمای ۳۷ تا ۴۵ درجه سانتیگراد و ۵۰ تا ۵۲ درجه سانتیگراد می‌توانند زندگی کنند. در مورد باکتری گرما دوست این حرارت می تواند تا ۷۰ درجه سانتی گراد افزایش یابد







































هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر