۱۳۹۴ مرداد ۳۱, شنبه

جاده‌ی «ته‌نگ گوول»- قله‌ی بهلول«بالوویل»










کرمانشاه«کرماشان»- کرند«کرن»- ریجاب«ریژاو»- کوهستان دالاهو«داله‌هوو»- «باوه یاگار»
منزلگاه «داوو»



کرمانشاه«کرماشان»- کرند«کرن»- ریجاب«ریژاو»- کوهستان دالاهو«داله‌هوو»- «باوه یاگار»
«هانی‌تا»
منزلگاه «شاه ئیورائیم»


دالاهو«داله‌هوو»- «باوه یاگار»


کرمانشاه«کرماشان»- کرند«کرن» < - - - > گهواره گوران«گاواره گوران»
جاده‌ی «ته‌نگ گوول»- قله‌ی بهلول«بالوویل»
جاده‌ی «ته‌نگ گوول»- قله‌ی بهلول«بالوویل»

 دالاهو«داله‌هوو»- «باوه یاگار»- چشمه‌ی «قه‌سلان»


- کوهستان دالاهو«داله‌هوو»- «باوه یاگار»- چشمه‌ی «قه‌سلان»


کرمانشاه«کرماشان»- کرند«کرن»- ریجاب«ریژاو»- کوهستان دالاهو«داله‌هوو»- «باوه یاگار»- رو به چشمه‌ی «قه‌سلان»






















کرمانشاە «کرماشان» - کوهستان دالاهو «کویسانی دالەهوو» - غار بهلول «مەر بالوویل»
***
ئەو کوی سەرئەندیل
بارگای شام وستن ئەو کوی سەرئەندیل
غولامان مەنیشن وە مات و مەلویل
بالوویل سولتانا سولتانا بالوویل
- - - -

دیدگاهی آزاد و ناتمام در باره‌ی فلسفه‌ی ارجمندی "غار=مَر" در جهانبینی اصیل ایران«مُغان» و آئین "یارسان":

تاریکی و روشنائی در همه‌ی جهانبینی‌ها و ادیان و فلسفه‌ها دارای جایگاهی ویژه است و از تصاویر بنیادی آنان می‌باشد که سرچشمه‌ی مفاهیم انتزاعی گسترده‌ای می‌شود. چگونگی رویکرد هر کدام از این جهانبینی‌ها و ادیان و فلسفه‌ها به این دو سراندیشه، در حقیقت، بازتاب دهنده‌ی تصویر بنیادی آنها از خُدا و گیتی و انسان است. در جهانبینی "مغان" و آئین "یارسان"، تاریکی و روشنائی بُریده از هم نیست، بلکه روشنائی از تاریکی زائیده می‌شود. چنین تصویری از تاریکی و روشنائی، مفاهیم؛ "شک و یقین"، "کُفر و ایمان" و ... را به شکلی بنیادی دگرگون می‌کند. با چنین تصویری، تاریکنای شک، پیش نیاز پُرسش و جستجو است، تا روشنای جواب و یقین از دل آن زائیده شود. نفوذ این تصویر در عرفان ما چنان است که عارفان بزرگ، تاریکنای کفر را سر چشمه‌ی ایمان می‌دانند.
"مَر"، یکی از پیکریابی‌ها و نام‌های خدا در جهانبینی اصیل ایران«مُغان» و آئین "یارسان" است. واژه‌ی "مَردُم" از دو بُن واژه‌ی "مَر" و "دُم" ساخته شده است. بُن واژه‌ی "مَر"، یکی از نام‌های خُدا، و بُن واژه‌ی "دُم" همان "تُخم=تَم=توم" است. بنابراین واژه‌ی "مردم" به معنای تخم و گوهر خداست.
رد پای چنین نامی از خُدا در بسیاری از نام‌های مقدس و کُهن دیده می‌شود. دیر مرتوما، دیر مرجرجیس ، مرجرجس ، مرحنا، مرعبدا، مرماجرجس ، مرماری ، مرماعوث ، مریونان ...
"مَردوک"، یکی از نام‌ها و پیکریابی‌های خُدا در سرزمین ایران و بابل است. "مَردوک"، از دو بُن واژه‌ی "مَر" به معنای خُدا، و "دوک" یا "دوخ"، به معنای "نَی" است. در گذشته "دوک نخ ریسی" را از "نَی" می‌ساختند. همچنان که در اشعار و اندیشه‌های مولوی می‌بینیم، "نَی"، اصل خودزائی و خودآفرینی خُدا در گیتی و جان‌هاست.
نام شهر "مَریوان" نیز از دو بُن واژه‌ی "مَری" و "وان" ساخته شده است. "مَر" یکی از نام‌ها و پیکریابی‌های خُدا، و "وان"، به معنای "خانه" و "آشیانه" است. بنابراین شاید بتوان نام "مَریوان" را "خانه و آشیانه‌ی خُدا" معنا کرد.
همچنانکه در روایت پردیوری از جشن خاونکار می‌بینیم، وجود سه روز تاریکی در غار "مَرنو" پیش نیاز آفرینش جشن خاونکار و آفرینش دنیائی نو و تازه است.
"رستم" پهلوان اسطوره‌ای شاهنامه برای دست یافتن به معجونی، که چشم‌های کیکاووس و سپاهیان او را که از زیاده‌خواهی کور و نابینا شده‌اند، به داخل "غار=مَر" تاریک می‌رود و دیو سفید را شکار می‌کند و خون جگرش را بر چشمان نابینای کیکاووس و سپاهیانش می‌چکاند تا چشمان نابینای آن‌ها را بینا و روشن کند. نام "رستم" همان "رَئوَتَخمَه" و "تَهمَتن" است که به معنای "تخم روینده" می‌باشد. "تُخم" که همان "تَم" و "توم" باشد به معنای تاریکی نیز است.
"کاوه"، قهرمان اسطوره‌ای شاهنامه، همچنانکه از نام آن روشن است، به معنای "ایزد غار" می‌باشد. "کاوه"، ایزد قداست جان است که در برابر "ضحاک=اژی دَهاک=اصل آزار جان" به پا می‌خیزد و او را در غار تاریک به بند می‌کشد، تا به خواب رود و دنیائی از او آسوده شود. در ژرفای تاریک هر انسانی، کاوه‌ای هست که "زندگی=ژی" را می‌افزاید و نگهبانی می‌کند، و همزاد با آن "ضحاکی" هست که به عنوان "نیروی ضد زندگی=اژی" عمل می‌کند و توسط کاوه به بند کشیده شده است.
خُدا، که همان "بهمن" و "هوومن" و "هوومنا" و "مینوی‌مینو" و "جام جم" و "دونادون" ... باشد، تخم تاریک پنهان گیتی و جان‌ها و ذره هاست. چنین تخم پنهانی در جان‌هاست که در خودجوئی مرغ چهارپر و شهباز و فروهر می‌شود و به پرواز در می‌آید.
در تصویر افلاطون از غار، روشنائی از بیرون غار بر انسان به بند کشیده در غار تابیده می‌شود. نفوذ چنین تصویری از پدیده‌ی روشنائی در غرب سبب بعضی از کج فهمی‌ها نسبت به فرهنگ و روشنگری و علم و طبیعت ... شده است.
خلاصه آنکه، "غار=مَر"، در جهانبینی اصیل ایران«مُغان» و آئین یارسان، جایگاه زایش و آفرینش ِ دنیای نو و تازه است. چنین تصویری، سپس، تا اندازه‌ای، در ادیان سامی راه می‌یابد و همچنان که می‌بینیم، پیامبران این ادیان، برای ارتباط با الله و یَهوه، و آوردن آموزه‌ی جدید، به "غار=مَر" می‌رفتند ...
«شاد و خرم و پیروز باشید»





هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر