۱۳۹۳ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

کرماشان- سَرپیلی زَهاو- دَیشتی زهاو

سَرپُل ِزهاب- منطقه تفریحی و گردشگری «گُلین»!





کرماشان- سَرپیلی زَهاو- دَیشتی زهاو

سی ئاوائی له یک ئاوائی!
ئاوائی کان:
«کولینه» و «بازگر» و «قه لا پَر وَر»
سَرپُل ِزهاب- چشم اندازی بر گردنه ی تاق و دورنمائی از بنای تاریخی «تاق گَرا=تاق شیرین»!


کرمانشاه- رود گاماسیاب «کرماشان- رود گاماسیاو»
و زیبائی های حواشی آن:

رود گاماسیاب رودی است در دهستان گاماسیب واقع در غرب ایران که یکی از طویل‌ترین رودخانه‌های ایران به شمار می‌رود. این رودخانه از چشمه‌های آهکی واقع در ۲۱ کیلومتری جنوب شرقی نهاوند واقع در غرب استان همدان، از دامنه‌های شمالی ارتفاعات گرین به نام سراب گاماسیاب سرچشمه می‌گیرد.
گاماسیاب از گا (گاو) + ماسی (ماهی) + آب تشکیل شده، یعنی آبی که دارای گاوماهی (ماهی بزرگ) می‌باشد.
گاماسیاب پس از دریافت سایر جریانات سطحی دیگر حوزه‌های مجاور نظیر آب ملایر، تویسرکان، اسدآباد به صحنه در شرق استان کرمانشاه وارد شده و در فرامان کرمانشاه به رود قره‌سو می‌ریزد. گاماسیاب پس از عبور از استان کرمانشاه وارد استان لرستان می‌گردد. گاماسیاب در طول شهرستان خرم‌آباد بنام سیمره نامیده می‌شود و تمام رودخانه‌های لرستان به آن می‌پیوندد و پس از گذشتن از لرستان در غرب خوزستان جاری و بنام کرخه نامیده می‌شود و بالاخره به تالاب هورالعظیم منتهی می‌گردد.


«کولینه» و «بازگر» و «قه لا پَر وَر»





کرمانشاه- رود گاماسیاب «کرماشان- رود گاماسیاو»
و زیبائی های حواشی آن:

رود گاماسیاب رودی است در دهستان گاماسیب واقع در غرب ایران که یکی از طویل‌ترین رودخانه‌های ایران به شمار می‌رود. این رودخانه از چشمه‌های آهکی واقع در ۲۱ کیلومتری جنوب شرقی نهاوند واقع در غرب استان همدان، از دامنه‌های شمالی ارتفاعات گرین به نام سراب گاماسیاب سرچشمه می‌گیرد.
گاماسیاب از گا (گاو) + ماسی (ماهی) + آب تشکیل شده، یعنی آبی که دارای گاوماهی (ماهی بزرگ) می‌باشد.
گاماسیاب پس از دریافت سایر جریانات سطحی دیگر حوزه‌های مجاور نظیر آب ملایر، تویسرکان، اسدآباد به صحنه در شرق استان کرمانشاه وارد شده و در فرامان کرمانشاه به رود قره‌سو می‌ریزد. گاماسیاب پس از عبور از استان کرمانشاه وارد استان لرستان می‌گردد. گاماسیاب در طول شهرستان خرم‌آباد بنام سیمره نامیده می‌شود و تمام رودخانه‌های لرستان به آن می‌پیوندد و پس از گذشتن از لرستان در غرب خوزستان جاری و بنام کرخه نامیده می‌شود و بالاخره به تالاب هورالعظیم منتهی می‌گردد.
 سَرپُل ِزَهاب«سه رپیلی زه هاو»- بر فراز کوه «بازی دراز» رو به دشت «ایمام حَسَن» ...

کرماشان- ریژاو- کوهستان داله هوو- جشنگاه و نیایشگاه و آتشگاه ِ «باوه یاگار»!

قلعه ی یزدگرد؛
بخشی از مجموعه ی بزرگ آئینی و فرهنگی هزاران ساله ی «باوه یاگار»، که به سهو یا به عمد، به اشتباه و یا به مصلحت، آن را «قلعه ی یزدگرد» می نامند!

اندوه سیمرغ " سیاوش کسرایی"

نهاده آشیان بر کوه اندوه
منم سیمرغ پنهان از نظرها
دل بی تاب من در چنگ تشویش
نگاه خسته ام بر رهگذرها
شما ای دره های سرد خاموش
نواهای مرا در بر بگیرید
که گر روزی کسی بگذشت از این راه
بر او این قصه را از سر بگیرید
شبی سنگین به سنگستان این کوه
هجوم آورده بی پروا نشسته است
ربوده اختران آسمان را
نفس را بر نسیم خسته بسته است
به چشم انداز من امواج آتش
به سوی آسمانها می کشد پر
در آن گرداب سوزاننده آوخ
امید و عشق می سوزند یکسر
مرا این شعله ها می خواند از دور
دریغا بال من پرواز من نیست
نوایی نغمه ای بانگی سرودی
شگفتا در گلو آواز من نیست
پرستویی که بر بام بهاران
میان عطر گل ها لانه کرده است
کجا اندیشه پاییز دارد
که امیدش هزاران دانه کرده است
به شهر صبح رستنگاه خورشید
مرا هم آشیانی از طلا بود
چو بال و پر ز هم وا می گشودم
سحرگاهان مرا در زیر پا بود
به زیر این سپهر بی کرانه
جو ابر آسمان آزاد بودم
به دریا گر گذر می کردم از شوق
چون توفان غرقه در فریاد بودم
به زیر شاهبال سایه گستر
چه رستم ها که آوردم به میدان
چه بی سامان به هر کوهی پریدم
که امید بزرگم یافت سامان
پی آبادی ویرانه عشق
روان کردم به هر رزمی دلیری
پری کندم ز بال خویش و دادم
به هر دستی طلسم دستگیری
که تا رویینه تن پروردگانم
در آزادگی را پاس دارند
و گر در بند دیو و دد بماندند
مرا با آتش پرها بخوانند
کنون در چشم من امواج آتش
به سوی آسمانها می کشد سر
پر هر شعله فریاد است و افسوس
منم مرغی که دیگر نیستم پر
چنار پیر را مانندم کنون
فشاننده برگ ها در باد پاییز
فشرده ریشه در خاکستر خاک
مشوش مانده در شام غم انگیز ...





باتشکر از زحمات جناب  بابایی  عزیز





























هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر