۱۳۹۳ خرداد ۱۳, سه‌شنبه

سراو قه لا زنجیر یا سراو قه لا نروگ

سراو قه لا زنجیر یا سراو قه لا نروگ





کرماشان- گاواره گوران- ئاوائی قه لا زنجیر- سراو قه لا زنجیر یا سراو قه لا نروگ!

عروس و دامادی از اهالی قه لا زنجیر در حال رفتن به زیارت سراو نروگ هستند تا که آغاز پیوند زناشوی شان را به پاکی و زُلالی و روشنائی آب پیوند دهند.

 داله هوو- گاواره گوران- ئاوائی « سراو سَی یاقو»!
کرماشان- داله هوو- گاواره گوران- گورسان ئاوائی « سراو سَی یاقو»!

«بگذارید زندگی مانند گل‌های تابستان و مرگ مانند برگ‌های پاییز زیبا باشد.»
تاگور- شاعر
 داله هوو- گاواره گوران- ئاوائی «قه لا زنجیر»- رو وه سراو ارجمند قه لا زنجیر!

پیرمرد، روشن دل بود و با دل اش جهان را می دید و حس می کرد ... عکس این پیر روشن دل را در اینجا گذاشتم تا جهانی او را ببینند و حس کنند!
کرماشان- داله هوو- گاواره گوران- منطقه ی «قه لا زنجیر»!


رماشان- داله هوو- گاواره گوران- گورسان ئاوائی « سراو سَی یاقو»!

• «تنها مرگ است که دروغ نمی‌گوید! حضور مرگ همه موهومات را نیست و نابود می‌کند. ما بچهٔ مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب‌های زندگی نجات می‌دهد، و در ته زندگی، اوست که ما را صدا می‌زند و به‌سوی خودش می‌خواند.»
• صادق هدایت، بوف کور


کرماشان- داله هوو- گاواره گوران- چاو اندازیک و دویرنمائیک له ئاوائی « دو شه میان»
سراو ارجمند قه لا زنجیر!

دووا دائین و به ش کردن نیاز له بان سَراو ارجمند قه لا زنجیر له بین کسانیک که عاشقانه دسته ئیلیان وه سمت جَم دریژ کردنه ...

(( ارجمندی آب و باد و خاک و آتش در جهانبینی اصیل ایران و آئین گیتی گرای یارسان ))

- - - > ده رویش فارغ کرماشانی مه ره مو:

یاری هه ر یاره ن
ژه و بونه ماچیم خودامان یاره ن

ژه خودا چوار چشت مه نده ن په ریمان
ژه و چوار چشته ئاوه ردیم ئیمان

چوار چشته خودا بده یم وه قه له م
ئه وه ل زه مینه ن ره ژیده عه له م

دوومین باده ن باد بورهانی
خه لایق ژه هه نش مه که ن زندگانی

سه یومین ئاگر چوارمین ئاوه ن
ژه لرپه پرشه ش عاله م بی تاوه ن...
***
در جهانبینی اصیل ایران و در آئین گیتی گرای یارسان، اجزای بُنیادی زندگی یا همان آخشیج و آخشیجان یا عناصر چهارگانه ی «خاک و باد و آب و آتش»، مقدس و ارجمند هستند، و بدین خاطر و به پیروئی از چنین اندیشه ای، جان و زندگی، به منزله ی جایگاه و آشیانه ی خُدایند، و جای پای چنین جهانبینی نیز در واژگان گیان«جان» و ژیان«زندگی» برای ما باقی مانده است. چرا که پیشوند «گی» و «ژی» هر دو به مفهوم خُداست و پسوند «ان» و «یان» به معنای لانه و آشیانه می باشد و بدین ترتیب واژه های گیان«جان» و ژیان«زندگی» هر دو به معنای لانه و آشیانه ی خُدا خواهند بود و بر بستر چنین نگرشی، پرستش و پرستاری از گیتی همسنگ با پرستش و پرستاری خداست. در این جهانبینی، خورشید و ماه و کوه و رود و چشمه و درخت و ... همه و همه پیکریابی های خدا، و همگی ارجمند و مقدس اند و بین گیتی و خُدا هیچ جُدائی و فاصله ای نیست و خُدا یا خوا؛ نمک و مزه و شیره و اشیره و اشه و عشق درونی گیتی است. و در این جهانبینی جُدا دانستن و تُهی فرض کردن مکانی و نقطه ای از جهان و جان و زندگی از وجود نامتناهی خُدا درحقیقت نقض وجود بی کرانه گی خُدا و به بیانی دیگر نوعی شرک خواهد بود.
***

به صحرا بنگرم صحرا ته وینم
به دریا بنگرم دریا ته وینم

بهر جا بنگرم کوه و در و دشت
نشان روی زیبای ته وینم
«باباطاهر همدانی»
- - -
خداوند ما کاین جهان آفرید
بلند آسمان از برش برکشید

فراز آورید آخشیجان چهار
کجا اندرو بست چندین نگار

برین آتش است و فرودینْش خاک
میان آب دارد ابا باد پاک . . .
«ابوشکور»



سراو سَی یاقو»!

چیم نه سَری کانی چه رمو که سه منالی خوه ش زوان و خوه ش رو له اهالی ئاوائی سراو سَی یاقو شاد و خندان مشغول آو خواردن بین. ناویان پرسیم یکی له لیان ناوی خویو و ئو دوانیک تر وه ت. ناویان؛ شایان و اهورا و آریان له خانواده ئیل؛ کرمی و شریفی. ئومیداورم گشتی منالیان سرزمینم وه گرد منالیان جهان همیشه شاد و خندان و تندروست بون و هیچ وه خت ره نگ ترس و نامیدی و افسردگی له بانی چهره یان نه وینم ...
کرماشان- داله هوو- گاواره گوران- ئاوائی «قه لا زنجیر»- سراو ارجمند قه لا زنجیر!






سراو قه لا زنجیر یا سراو قه لا نروگ
سرابي زيبا در منطقه قلا زنجير

باتشکر از  زحمات بی پایان دکتر کیخسرو بابایی 
















- گهواره گوران«گاواره گوران»- روستای «قه لا زه نجیر»- سراب «نه روک»
***
چشمه و سراب «نه روک» نزد مردم یارسان ارجمند و مقدس است و این بر می گردد به قداست و ارجمندی آب در پیوند با اینهمانی و پیکریابی آن با خُدا ... آب یکی از پیکریابی های خُدا در جهانبینی اصیل ایران و آئین دیرپای یارسان است.
بخشی از مراسم آئینی یارسان در «جَم» آنست که کاسه ی آب پاک و زُلالی را حلقه وار بین «جَم» نشینان می گردانند تا هر «جَم» نشینی جُرعه ای از آن را بنوشد. آب یکی از پیکریابی های خُداست و نوشیدن جُرعه ای از آن آب برای هر «جم» نشین، نشان پُر شدن هر پیمانه ی جانی از خُداست. خُدا، ساقی جان هاست.
مولوی:
ای ساقی جان پر کن آن ساغر پیشین را
آن راه زن دل را آن راه بر دین را

زان می که ز دل خیزد با روح درآمیزد
مخمور کند جوشش مر چشم خدابین را

آن باده انگوری مر امت عیسی را
و این باده منصوری مر امت یاسین را

خم‌ها است از آن باده خم‌ها است از این باده
تا نشکنی آن خم را هرگز نچشی این را

آن باده بجز یک دم دل را نکند بی‌غم
هرگز نکشد غم را هرگز نکند کین را

یک قطره از این ساغر کار تو کند چون زر
جانم به فدا باشد این ساغر زرین را














هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر