کرماشان- سرپیلی زهاو- ره شی واز- پیکرتراشی آنوبانی نی- جهانشاه کریمی
تلفن: 09366063242
همراه با هنرمند گرانمایه ی شهرمان جناب جهانشاه کریمی در کنار پیکره ی «کاوه ی آهنگر»!
بُن و سرچشمه ی انسان، همان بُن و سرچشمه ی گیتی است و بُن و سرچشمه ی گیتی، همان خُداست. خُرداد، ایزد خدای خیال و آرزوست. خیال و آرزوی انسان صنم می شود.خیال و آرزو، برترین نیروی گیتی است. انسان سرچشمه ی خیال و آرزو ست و آنگاه همین خیال و آرزوست که آن را تجسم می کند و به آن پیکر می دهد و آن را تبدیل به واقعیت می کند. پیکرتراش، آن کسی است که خیال و آرزوئی را پیکریابی می کند تا خود و دیگران در آینده به آن واقعیت دهند.تاریخ پیکرتراشی هر ملتی، تاریخ ِ آرمان ها و آرزوهای آن ملت است
با تشکر از دکتر کیخسرو بابایی
تلفن: 09366063242
همراه با هنرمند گرانمایه ی شهرمان جناب جهانشاه کریمی در کنار پیکره ی «کاوه ی آهنگر»!
بُن و سرچشمه ی انسان، همان بُن و سرچشمه ی گیتی است و بُن و سرچشمه ی گیتی، همان خُداست. خُرداد، ایزد خدای خیال و آرزوست. خیال و آرزوی انسان صنم می شود.خیال و آرزو، برترین نیروی گیتی است. انسان سرچشمه ی خیال و آرزو ست و آنگاه همین خیال و آرزوست که آن را تجسم می کند و به آن پیکر می دهد و آن را تبدیل به واقعیت می کند. پیکرتراش، آن کسی است که خیال و آرزوئی را پیکریابی می کند تا خود و دیگران در آینده به آن واقعیت دهند.تاریخ پیکرتراشی هر ملتی، تاریخ ِ آرمان ها و آرزوهای آن ملت است
جهانشاه کریمی و فرامرز بابایی |
با تشکر از دکتر کیخسرو بابایی
دکتر کیخسرو بابایی |
کرماشان- سرپیلی زهاو- ره شیه واز- پیکرتراشی آنوبانی نی- جهانشاه کریمی تلفن: 09366063242 پیکره ی «کاوه ی آهنگر» یکی از آثار هنرمندانه ی آقای جهانشاه کریمی! -کُندو کاو و کورمالی و ریشه یابی مفهومی واژه ی «ایران»، -پیدایش«درفش کاویانی» از زبان حماسه سرای نامدار«فردوسی»، -پیوند آن با داستان حماسه ساز کُرد تبار ما «کاوه آهنگر»: در متون پهلوی و اوستائی به نام های قدیمی «آئیریَنَ a.ir.yana» و «آریَن ariyan» و «آئیریامَن a.ir.ya.man» و «اَران aran» و «ئیریانه air.yanah»... بر می خوریم. «ئیریانه» یا در شکل امروزی آن «ایران»، از دو بُن پاره ی «ایر» و «ان» ساخته شده است. بُن پاره ی «ایر» همان «ئیر» و «یَری» به معنای «سه» می باشد، که البته با داشتن پیش زمینه ای در آگاهبود و شاید هم در ناگاهبود ما از جهانبینی و فرهنگ ِ اصیل سیمرغی در ایران و کوردسان، معنای «ارجمندی» از آن نیز برداشت می شود. بُن پاره ی «ان» و «آن» همان تخفیف یافته ی «یانه» به معنای لانه و آشیانه است. با داشتن آگاهی فرهنگی از آنکه هر لانه و آشیانه ای همسنگ با جان است، می توان واژه ی «ایرجانه» را نیز از معادل های واژه ی «ایران» گرفت و احتمالا با نام «ایرج» که اولین شاه اسطوره ای ایران است و همچنین واژه ی ارج و ارجمندی، که در اصل صفتی برای بیان ارزشمندی جان و قداست جان است، نیز پیوند خواهد داشت. بدین صورت، واژه ی «ایران» را می توان چنین معنی کرد؛ «سه یانه» و «سه خانه» و «سه لانه» و «سه دانه» و «سه زهدان» و «سه تن» و «یری تن» و «سه مُرغ» و «سیمُرغ» و ... کُردها مردمانی اند که با تکیه بر غنای فرهنگی خود، توانستند تا در قامت فرهنگ و تمدن و امپراتوری «ماد»، بنیان آنچه را که به فرهنگ و تمدن ایران معروف و مشهور است، بگذارند. بنابراین، اغراق گوئی و غیرمنصفانه نخواهد بود که ما کُردها را آفریننده ی ایران بدانیم. در داستان حماسی «کاوه ی آهنگر» می بینیم که دلیرمردی کُردتبار، با قیام بر علیه بیداد و جان آزاری «ضحاک=اژی دهاک=اصل ضد زندگی» بر می خیزد و درفش کاویانی را که از چرم گاو ساخته شده، و نام دیگر آن «درفش گُش» است، به عنوان نمادی از این خیزش دادخواهانه، بر نیزه می کند. شاید نیاز به یادآوری باشد که گاو در جهانبینی اصیل ایران و کوردسان نمادی از «اصل ِجان ِبی آزار» است و در حقیقت درفش کاویانی را می توان درفش ِ«قداست جان» و «درفش مردم» نامید. همچنانکه در شعر فردوسی می خوانیم، چنین درفشی دارای سه رنگ سُرخ و زرد و فیروزه ای است که در میان آن ایزدفروز مهر«خورشید» «زردفام»«زرده بام» می درخشد و جان افشانی می کند! بنا به روایت فردوسی، حقانیت حکومت ها به آن است که با پرستش و پرستاری و نگهبانی از جان، دل ِ مردمان را بدست آورند و شایستگی داشتن و گرفتن ِ درفش قداست جان یا درفش نگهبانی از جان ِ مردم یا درفش گُش یا درفش کاویانی را بدست آورند. >>>شرح خُروش «کاوه ی آهنگر» بر بی دادگاه ِ «ضحاک» از زبان «فردوسی»: (چو کاوه برون شد ز درگاه شاه *** برو انجمن گشت بازارگاه) (همی بر خروشید و فریاد خواند*** جهان را سراسر سوی دادخواند) (از آن چرم کاهنگران پشت پای*** ببندند هنگام زخم درای) (همی کاوه آن بر سر نیزه کرد*** همانگه ز بازار برخاست گرد) (خروشان همی رفت نیزه به دست*** کهای نامداران یزدان پرست) (کسی کو هوای فریدون کند*** سر از بند ضحاک بیرون کند) (بپویید کاین مهتر اهرمنست*** جهان آفرین را به دل دشمن است) (به پیش فریدون فرخ شویم *** به جان و تن و چیز یک رخ شویم) (همی رفت پیش اندرون مرد کُرد *** سپاهی برو انجمن شد نه خُرد) (ندانست خود کافریدون کجاست*** سر اندر کشید و همی رفت راست) (بیامد به درگاه سالار نو*** بدیدندش از دور برخاست غو) (چو آن پوست بر نیزه بر دید کی*** به نیکی یکی اختر افکند پی) (بیاراست آن را به دیبای روم *** ز گوهر برو پیکر و زر بوم) (بزد بر سر خویش چون کرد ماه*** یکی فال فرخ پی افکنده شاه) (فروهشت ازو سرخ و زرد و بنفش *** همی خواندش کاویانی درفش) (از آن پس هر آنکس که بگرفت گاه*** به شاهی به سر بر نهادی کلاه) (برآن بی بها چرم آهنگران *** برآویختی نوبنو گوهران) (ز دیبای پرمایه و گوهران*** بر آنگونه گشت اخیر کاویان) (که اندر سر نیزه خورشید بود*** جهان را ازو دل پر امید بود) | |||
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر