۱۳۹۲ بهمن ۲۹, سه‌شنبه

«پیران»

کرماشان- سرپیلی زهاو
چشم اندازی بر منطقه ی «پیران» تا دشت «بشی وه» تا «ناو کَل» تا «کَل داوو» تا شهر «سرپیلی زهاو» تا کوه «بازی دراز» و «دنه وشک» تا ...

«««تا کی تمنایت کنم»»»

عمری به هر کوی و گذر گشتم که پیدایت کنم
اکنون که پیدا کرده ام بنشین تماشایت کنم
الماس اشك شوق را تاجی به گیسویت نهم
گل های باغ شعر را زیب سرا پایت كنم
بنشین كه من با هر نظر با چشم دل با چشم سر
هر لحظه خود را مست تر از روی زیبایت كنم
بنشینم و بنشانمت آنسان كه خواهم خوانمت
وین جان بر لب مانده را مهمان لبهایت كنم
بوسم تو را با هر نفس ای بخت دور از دسترس
ور بانگ برداری كه بس غمگین تماشایت كنم
تا كهكشان تا بی نشان بازو به بازویت دهم
با همزمانی همدلی جان را هم آوایت كنم
ای عطر و نور توامان یك دم اكر یابم امان
در شعری از رنگین كمان بانوی رویایت كنم
بانوی رویاهای من ، خورشید دنیاهای من
امید فرداهای من ، تا كی تمنایت كنم ؟!
" فریدون مشیری "

افزودن عنوان

با تشکر از دکتر کیخسرو بابایی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر